دو وسواس تجاری که باید آن ها را نادیده بگیرید
مالکان کسب و کارها اغلب نسبت به سازماندهی مجدد و رشد کسب و کار خود دچار وسواس هستند. در این مبحث بیان می شود که چرا گذر از این موارد برای شرکت شما بهتر خواهد بود.
مالکان و مدیران کسب و کارها اغلب وسواس های متعددی در مورد شرکت خود دارند، از سازماندهی مجدد و رشد کسب و کار گرفته تا استفاده از مشاوران. اجازه دهید دو مورد از این نگرانی ها را بررسی کنیم تا ببینیم چرا برای شرکت شما مضر هستند.
سازماندهی مجدد
سازماندهی مجدد مبنایی اقتصادی دارد. بازارها ابزارهای داروینی در حوزه اجتماعی هستند و شرکت ها برای تطابق یافتن با تغییرات بازار، باید به موقع متوجه این تغییرات شوند. در واقع این یک واکنش سازگارگرایانه است.
مدیریت مجموعه اغلب تمایل به خرید ایده هایی دارد که از جانب مشاوران باشد. اگر این ایده کارساز باشد، مدیران می توانند اعتبار لازم برای اقدام سریع خود را دریافت کنند. اما اگر شکست بخورد با این توضیح که این ایده توسط یکی از مشاوران برتر جهان ارائه شده است، به یک مشکل داخلی تقلیل پیدا می کند. نیاز به هرگونه توضیحات بیشتر نیز با بیان اینکه این شرایط نیاز به هم افزایی و هزینه های بالایی داشت، برطرف می شود.
سازماندهی مجدد دارای منطق خاص خود می باشد که هر چند سال یک بار معکوس می گردد ( چند سال عدد بالایی نمی باشد ). دانشمندان همچنان به دنبال یافتن مکانیسمی هستند که پشت این تغییر وجود دارد، اما ما چند اصل از این فرایند را می دانیم.
در ادامه، چرخه معمول یک سازماندهی مجدد ، بر مبنای توصیه های مشاورین ارائه می گردد:
- سازماندهی مجدد شرکت بر اساس مطالعه ای کامل که توسط مشاوران انجام گرفته است و بر مبنای مناطق مختلف و مقیاس های در حال افزایش در کشورهایی که کسب و کار شرکت در آن ها قرار دارد انجام می گیرد.
- زمانیکه اصل بالا کارساز نباشد، شرکت از نمودارهای سازماندهی مجدد جدید مشاوران در کنار حساب های استراتژیک، پیروی کرده و از مناطق فروش استفاده نمی کند. این ها مشتریانی با تعداد بالا هستند که اغلب نیازمند تیم هایی برای کار کردن در حساب خود هستند. در این صورت اگر شرکت جدیدی با محصول جدیدی وارد شود، مشتری به سوی آن تغییر جهت می دهد.
- شرکت پس از این مرحله یک هیئت مشاوره جدید را به کار می گیرد که سازماندهی مجدد را با استفاده از نواحی و یا خط محصول یا مناطق تجاری توصیه می کنند.
- سپس شرکت به گام دوم بر می گردد، اما این مرحله کاملا متفاوت بوده و یک چرخه تکراری اجباری نمی باشد، چرا که نمودار سازمانی از چهار رنگ برای سودمندی حساب ها استفاده می کند، نه سه موردی که در نمودار مشاورین قبلی وجود داشت.
ما اغراق نمی کنیم و واقعا در حال رخ داد فاجعه ای واقعی هستیم. طبق مطالعه ای که توسط شرکت مشاره The Clemmer Group صورت گرفته است، 50 تا 70 درصد از سازماندهی های مجدد با شکست مواجه می شوند. ممکن است در دانشکده بازرگانی به شما آموزش داده باشند که تصمیمات در این مرحله و با صرف چنین هزینه هایی، بسیار منطقی، دقیق و بر پایه داده های واقعی هستند. ما به شما می گوییم که این کار واقعا چگونه انجام شده است.
رشد
چرا شرکت ها در مورد رشد خود با وسواس روبرو هستند؟ چندین دلیل خوب و یک دلیل بد برای این امر وجود دارد.
ابتدا دلایل خوب مطرح می شود: رشد انگیزه بخش است. به این معناست که قدرت بیستری را در بازار به دست خواهید آورد. سودهای بیشتری در انتظارتان خواهد بود. به این معنا که سرمایه گذاران سهام شما را خریده و قیمت سهام شما روز به روز بالاتر خواهد رفت. به این معنا که Wall Street از مدیر عامل شرکت و معاونت مالی شما در کنفرانس های مختلف استقبال کرده و آن ها را سریع و کاربلد معرفی خواهد کرد. به طور خلاصه شرکت ها به این دلیل نسبت به رشد خود وسواس دارند که رشد برای آن ها پول ساز است.
در این بخش دلیل بد مطرح می شود. اگر شما سرمایه گذار کوتاه مدت در یک شرکت سهامی عام باشید، در این صورت سهام این شرکت را نه برای نگه داشتن که برای فروش خواهید خرید. تمایل شما این است که قیمت ها تا حد ممکن بالا برود تا بتوانید قبل از سقوط قیمت ها آن را به فرد احمقی که فکر می کند قیمت ها همچنان بالا خواهند رفت بفروشید. اما زمانی که بازار تغییر می کند، بهترین استراتژی داشتن اهدافی با رشد کمتر می باشد، و نه بیشتر. این مهارت اصلی رقابت است که مستلزم صداقت و شفافیت می باشد. اما چیزیکه برای کسب و کار خوب است، همواره برای ذی نفعان کوتاه مدت نیز خوب نخواهد بود.
به طور خلاصه شرکت ها به این دلیل نسبت به رشد خود وسواس دارند که هنگام کند شدن رشد، آن ها نیز سقوط خواهند کرد. و رشد بالاخره زمانی کند خواهد شد چه زود و چه دیر.
آسیب شناسی اهداف رشد
رشد چیز خوبی است. اما داشتن اهداف وسواسی درباره رشد خوب نیست. اما چرا مسئولین اجرایی اصرار دارند تا اهداف رشدی را که غیر واقعی هستند را پیگیری کنند حتی اگر بدانند که در نهایت از این بابت دچار ضرر خواهند شد؟
اهداف اصلی رشد متمرکز بر این باور غیر قابل توضیح، عمیقا ریشه دار و بدون پشتوانه است که اگر همچنان در یک مکان ایستاده اید، خواهید مرد. این یک غریزه بقای داروینی است که مربوط به اجداد باستانی ما می باشد.
امروزه بسیار مهم است که از خود سوال کنید: چه کسی می گوید که رشد تا این حد الزامی است؟ ثابت بودن چه مشکلی دارد؟ رضایت از جایی که در آن قرار دارید و اطمینان از اینکه به عملکرد همیشگی خود ادامه خواهید داد چه مشکلی دارد؟
اهداف رشدی وسواسانه یک شرکت نشان دهنده یک ترس واقعی از آینده درآمد همواره ثابت می باشد. و این ایده که تنها استراتژی برنده برای نجات یافتن در این بازار با رشد بالا و مطرح شدن در وال استریت می باشد. برنامه های MBA اغلب درمورد صنایع راکدی که هر سال بدون استفاده از هیچ برنامه ای پول در می اورند چیزی به ما آموزش نمی دهد. و آن ها را خسته کننده جلوه می دهد.
اما صنایع خسته کننده همچنان از صنعت خود درآمد کسب می کنند و بدون آسیب رساندن به رقبای خود از طریق جنگ قیمت ها، تقلید گسترده یا ایجاد گسترده ترین شبکه ممکن ( بازار های انبوه ) خود را از دیگران متمایز می کنند. در واقع بازیگران باهوش، با بخش بندی بازار می توانند درآمد کسب کنند. رقابت در صنعتی خسته کننده، یک بازی بدون انعطافی که اغلب تحلیلگران آن را به ما الغا می کنند نمی باشد. بلکه یک بازی برای تثبیت موقعیت خود می باشد.
ممکن است از این مطالب خوشتان بیاید